یه جوری عاشق کارهای هنری هستم که همیشه دورم شلوغ و پلوغ از اونهاست در حالیکه صبح گلهای کاغذی رو برش میزدم به مدل مانتو هم فکر میکردم ، حالا کارهای نمدی و اون لیف نیمه کاره حمام هم یه طرف بعد به اون شالی که نصفه مونده و باید تمومش کنم هم فکر میکنم ، این بلا از اون موقع سرم اومد که سالهای اول زندگی برای بازار ، بدلیجات درست میکردم دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشدم و این رو هم مدیون همسر سابق هستم ، بلایی نیست که سرم نیاورده باشی . عاشقت شدم طوری که تصورش نمی رفت
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
زبان انگلیسی مثلا
اون ,، ,هم ,فکر ,رو ,یه ,هم فکر ,برای بازار ,زندگی برای ,سالهای اول ,بازار ،
درباره این سایت